فاتحان

فاتحان

با فتح لحظات امروز ، فاتح لحظات فردا شیم...
فاتحان

فاتحان

با فتح لحظات امروز ، فاتح لحظات فردا شیم...

شما چه عطری می زنید؟

شما چه عطری می زنید؟

@faatehan

 خوب مهربون سلام 


دوستانی سالها کنار هم ،شاد و خرم  همدل و همراه هم بودند.رسم قشنگ دوستی رو به جا میاوردن و یاریگر دیگران بودند. تو روزهای سخت، تو لحظه های قشنگ کنارهم بودند،

تا اینکه ...

 مدتی بود انگاری یه چیزهایی عوض شده بود، انگاری عطر دوستیشون تغییر کرده بود.این میون و بین این رفقا فرد میانسالی بود که همگی قبولش داشتند.باهاشون مشورت میکردن و ازشون کمک میگرفتند.


اینطور ادمه داد:دوست نداشتم این غباری رو که رو روستیمون نشسته بود،دوست نداشتم این تیرگی رو که مهر دلامونو پنهون کرده بود.تصمیم گرفتم مثل همیشه زنگ بزنم به بزرگ گروه و ازشون کمک بگیریم.


گفتم: میشه مثل همیشه کمکمون کنید، علت یابی کنیم؟برای بهبود رابطه ها کاری کنیم؟!


همه چیز خوب و خوش بود،با عشق و مهر همیشگی؛یکدفعه در کمال ناباوری تن شداشون عوض شد،با خشم و ناراحتی زیاد گفت : 

دیگه به من زنگ نزن ، هر چی بین ما بود تموم شده و دیگه نمیخوام هیچ ارتباطی باهات داشته باشم !!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد