فاتحان

فاتحان

با فتح لحظات امروز ، فاتح لحظات فردا شیم...
فاتحان

فاتحان

با فتح لحظات امروز ، فاتح لحظات فردا شیم...

همنشین

✳️همنشین 

@faatehan

خوب مهربون سلام


توی دوران نوجوونی برای کوتاه کردن موهاش، مغازه سلمونی سرکوچه اشون میرفت که آرایشگرش سیگاری قهاری بود. 

همیشه موقع کار، یه سیگار گوشه لبش بود و تا موهاش رو کوتاه کنه سه نخ سیگار رو حتما می کشید،واسه همین تا آخرشب هرجا میرفت،همه بهش میگفتن: تو سیگار میکشی؟!

 میگفت : نه به جون مادرم!!

 من سیگار نمی کشم.

 بگذریم از اینکه بعضی ها خیلی هم باور نمیکردن!


هفته ی پیش توی پیاده رو راه می رفتم . خانم و آقایی جلوی مغازه عطرفروشی، یه کاغذ با یک عطر به دستم داد و به اصرارش وارد مغازه شدم. 

بلافاصله فروشنده هم من رو تحویل گرفت و شروع کرد از عطر و ادکلن هاش تعریف کردن. بعد هم یه ادکلن رو به دست و لباسم زد گفت این ماندگاری اش فوق العاده ست. 

از حق هم نگذرم خیلی خوشبو بود.نکته ی جالب اینه که با اینکه خرید نکردم تا همین دو سه روز پیش هرجا می رفتم، میگفتن: عطرت چیه؟ چه بوی خوبی؟ چند خریدی و از کجا خریدی؟


آره خوب مهربون !

یادمون باشه :

✅مجاورت ها و ارتباط ها خیلی مهمند

✅انتخاب همراه و همسفر راه همینطور

✅همنشین ها خواه ناخواه ، رد و اثری به جا میگذارن 


حواسمون باشه ،با کی معاشرت می کنیم و دوستامون کی هستن. هر ارتباطی می تونه روی زندگی و رفتار ما اثر مثبت و منفی بذاره و کل مسیر رو تغییر بده !


طاهره شفائی 

@faatehan

Instagram.com/faatehan

عشق مادری

‌ ‌ ✳️عشق مادری

@faatehan

خوب مهربون سلام 


ساعت ۳نیمه شب بود که صدای تلفن پسری رو از خواب بیدار کرد.

 پشت خط مادرش بود.

پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟

مادر گفت: ۲۵ سال پیش تو همین موقع شب، تو مرا از خواب بیدار کردی؟ فقط خواستم بگم تولدت مبارک دلبند عزیز و نازنینم، همه کس مادر !


 پسر از اینکه دل مادرش رو شکسته بود تا صبح خواب به چشمش نیومد ،صبح بلافاصله سراغ مادر رفت ، اما ... 

وقتی داخل خونه شد مادرش رو پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت ولی ...

مادر به آسمون پرواز کرده بود ...


خوب مهربون !

بیایم تا حضور قشنگ و مهربونشونو داریم قدر بدونیم ، تا میتونیم بهشون عشق بورزیم و در خدمتشون باشیم ، که نکنه یه روز با حسرت و ندامت افسوس این روزها رو بخوریم ، پس ...


طاهره شفائی

@faatehan

Instagram.com/faatehan

قهرمان زندگی

✳️✨قهرمان زندگی 

@faatehan

خوب مهربون سلام 


اگه بخوام یکی از بهترین قهرمانها و الگوهای خوب زندگیمو انتخاب کنم، کسی نیست جز مادرم!


نه بخاطر اینکه مادرِ منه، این و بگم

چون علاوه بر عشقی که هر مادری داره و همه مادرها دارن ، الگوی صبر و سکوته!

نه اینکه چون من دخترشم اینو بگم،بلکه همه دوست و آشنا ،فامیل دور و نزدیک از صبوری، از مهربونیش،از سکوت و خوبیهاش میگن...


اینقدر سرد وگرم روزگار و چشیده و استوار مونده که میشه از زندگیش یه کتاب قطور نوشت ... 


مامان دو تا اسم دارن:

 ✨" زینب و سُرور"


تو دین و روانشناسی گفته شده انتخاب اسم خیلی مهمه، نمادی از شخصیت اون فرده، واقعا همینطوره!


✨"زینب" بودنش بخاطر صبر زیاد و الگوی استقامت و سکوت و بردباریشه ، یادمه وقتی 5 سالم بود و او 27 ساله، بابا بخاطر نجات جان یه کودک تصادف سختی کردن و یه زانوشونو از دست دادن،چطور 3 ماه فقط در رفت و آمد بیمارستان بودن و با عشق و امید ...


کسیکه نمیگذاره و دوست نداره هیچکس مریضیشو بفهمه،کمرشون شکست و 9 ماه استراحت مطلق، نه جراحی میشد کرد و نه...

از ناراحتی و شرمندگی که داره به ما زحمت میده با صبوری و امید تلاش به بهبودیش کرد و... 

شد دوباره همون مامان خونه 


✨و " سُرور" 

که مایه امید و نشاطه که گرمابخش و آرامبخشِ دل و جان ِ

کسی که اگر با دلِ شکسته و دل ِ پُر درد از آدمها رفتم پیشش،

 در مورد همون آدمها پُر از مهرم کرد و چنان مشاور و روانشناسی حاذق آروم و پُر از عشقم کرد... 


کسی که تمام وقت در تلاشه، 

کسی که من رابطه ام با محبوب با خدای مهربونمو مدیونشم...

کسی که همه اون چه که داره رو با عشق، با سکوت، بی ذره ای منت به همه ما هدیه میده و تقدیم میکنه

کسی که از کم بودنها و کم کاریهای من در مورد خودش گِله نمیکنه

و... 

عاااااشقتم مامان خوب و مهربونم 

ببخش من و بخاطر همه اذیت ها و کوتاهیام... 

کاش مثل شما منم الگوی صبر و سکوت بشم ...

 خیلی دعام کن عشق زمینیِ خوب و مهربونم

پس بیایم تا هستند حضور و بودنشون و قدر بدونیم.


تقدیم به همه فرشته های خوب و مهربون زمین و آسمون

حضور و بودن همگی مبارک


طاهره شفائی

@faatehan

Instagram.com/faatehan

✳️خانه دل بتکانیم،بذرامید بکاریم

✳️خانه دل بتکانیم،بذرامید بکاریم

 @faatehan

خوب مهربون سلام 


یاد من باشد فردا دم صبح

جور دیگر باشم

بد نگویم به هوا، آب ، زمین

مهربان باشم، با مردم شهر

و فراموش کنم، هر چه گذشت

خانه ی دل، بتکانم ازغم،و به دستمالی از جنس گذشت


بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل

مشت را باز کنم، تا که دستی گردد

و به لبخندی خوش

دست در دست زمان بگذارم


یاد من باشد فردا دم صبح

به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم

و به انگشت نخی خواهم بست

تا فراموش، نگردد فردا

زندگی شیرین است، زندگی باید کرد

گرچه دیر است ولی

کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید

به سلامت ز سفر برگردد


✨بذر امید بکارم، در دل

لحظه را در یابم

من به بازار محبت بروم فردا صبح

مهربانی خودم، عرضه کنم

یک بغل عشق از آنجا بخرم


یاد من باشد فردا حتما

به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم

بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در

چشم بر کوچه بدوزم با شوق

تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود

و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست


یاد من باشد فردا حتما

باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست

و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا

و بدانم که شبی خواهم رفت

و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی


یاد من باشد

باز اگر فردا، غفلت کردم

آخرین لحظه ی از فردا شب

من به خود باز بگویم

این را

مهربان باشم با مردم شهر

و فراموش کنم هر چه گذشت......


خوب مهربون، سال داره تموم میشه و همه در تکاپو و تلاش

بیاییم ما هم سری به کوچه پس کوچه های دل بزنیم، بارهای اضافی رو زمین بگذاریم، فصل گلکاری و کاشته، بیاییم حسابی خانه دل رو مصفا کنیم و بذر امید، بذر عشق، بذر مهر و محبت بکاریم تا صاحبخانه اصلی دل و حسابی پر نور کنه و پر از شادی و عشق

✳️خانه دل بتکانیم،بذرامید بکاریم

✳️خانه دل بتکانیم،بذرامید بکاریم

 @faatehan

خوب مهربون سلام 


یاد من باشد فردا دم صبح

جور دیگر باشم

بد نگویم به هوا، آب ، زمین

مهربان باشم، با مردم شهر

و فراموش کنم، هر چه گذشت

خانه ی دل، بتکانم ازغم،و به دستمالی از جنس گذشت


بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل

مشت را باز کنم، تا که دستی گردد

و به لبخندی خوش

دست در دست زمان بگذارم


یاد من باشد فردا دم صبح

به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم

و به انگشت نخی خواهم بست

تا فراموش، نگردد فردا

زندگی شیرین است، زندگی باید کرد

گرچه دیر است ولی

کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید

به سلامت ز سفر برگردد


✨بذر امید بکارم، در دل

لحظه را در یابم

من به بازار محبت بروم فردا صبح

مهربانی خودم، عرضه کنم

یک بغل عشق از آنجا بخرم


یاد من باشد فردا حتما

به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم

بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در

چشم بر کوچه بدوزم با شوق

تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود

و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست


یاد من باشد فردا حتما

باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست

و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا

و بدانم که شبی خواهم رفت

و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی


یاد من باشد

باز اگر فردا، غفلت کردم

آخرین لحظه ی از فردا شب

من به خود باز بگویم

این را

مهربان باشم با مردم شهر

و فراموش کنم هر چه گذشت......


خوب مهربون، سال داره تموم میشه و همه در تکاپو و تلاش

بیاییم ما هم سری به کوچه پس کوچه های دل بزنیم، بارهای اضافی رو زمین بگذاریم، فصل گلکاری و کاشته، بیاییم حسابی خانه دل رو مصفا کنیم و بذر امید، بذر عشق، بذر مهر و محبت بکاریم تا صاحبخانه اصلی دل و حسابی پر نور کنه و پر از شادی و عشق